آیه 4 سوره یونس
<<3 | آیه 4 سوره یونس | 5>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
بازگشت شما همه به سوی او خواهد بود، این به حقیقت وعده خداست که او در اول، خلق را میآفریند و آنگاه (به سوی خود) بر میگرداند تا آنان را که ایمان آورده و عمل صالح کردند به عدل و احسان، ثواب و جزای خیر دهد و آنان که کافر شدند به کیفر کفرشان به شرابی از آب جوشان دوزخ و عذابی دردناک معذّب خواهند گشت.
بازگشت همه شما فقط به سوی اوست. [خدا شما را وعده داد] وعده ای حق و ثابت؛ بی تردید اوست که جهان آفرینش را می آفریند، سپس آن را [به قیامت] بازمی گرداند تا کسانی که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند، به عدالت و انصاف پاداش دهد، و برای کسانی که کافر شدند به کیفر کفری که همواره می ورزیدند، شربتی از آب بسیار جوشان و عذابی دردناک است.
بازگشت همه شما به سوى اوست. وعده خدا حق است؛ هموست كه آفرينش را آغاز مىكند سپس آن را باز مىگرداند تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند به عدالت پاداش دهد، و كسانى كه كفر ورزيدهاند به سزاى كفرشان شربتى از آب جوشان و عذابى پر درد خواهند داشت.
بازگشت همه شما به اوست. اين به يقين وعده خداست. او مخلوقات را بيافريند. آنگاه آنان را به سوى خود بازگرداند، تا كسانى را كه ايمان آورده و كار شايسته كردهاند از روى عدل پاداش دهد. و كافران را به جزاى كفرشان شرابى است از آب جوشان و عذابى است دردآور.
بازگشت همه شما بسوی اوست! خداوند وعده حقّی فرموده؛ او آفرینش را آغاز میکند، سپس آن را بازمیگرداند، تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، بعدالت جزا دهد؛ و برای کسانی که کافر شدند، نوشیدنی از مایع سوزان است؛ و عذابی دردناک، بخاطر آنکه کفر میورزیدند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
قسط: قسط (به كسر اول)، به معنى عدل و (به فتح آن)، به معنى ظلم و انحراف است و نيز حصه اى كه از روى عدالت باشد. جمع آن، اقساط است. (قاموس قرآن)
شراب: شرب (بر وزن قفل): نوشيدن. شراب: نوشيدنى.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا إِنَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ بِالْقِسْطِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْفُرُونَ «4»
بازگشت همهى شما به سوى اوست. اين وعدهى حقّ الهى است. اوست كه آفرينش را آغاز مىكند، سپس آن را باز مىگرداند، تا كسانى را كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند، به عدالت پاداش دهد و براى آنان كه كافر شدهاند به سزاى كفرشان، نوشيدنىاى از مايع سوزان و عذابى دردناك خواهد بود.
نکته ها
اين آيه، هم اصل معاد را مطرح مىكند، «إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ» هم امكانش را، «يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ» و هم هدف از معاد را كه كيفر و پاداش است. «لِيَجْزِيَ»
احتمال دارد مراد از «بِالْقِسْطِ» اين باشد كه اهل ايمان به خاطر قسط وعدالتى كه دارند، پاداش مىبينند. «1» البتّه فضل الهى منافاتى با قسط ندارد، چنانكه در آيات ديگر، به پاداشهاى افزون الهى اشاره شده است از جمله: «لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى وَ زِيادَةٌ» «2» و «لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ» «3»
پیام ها
1- بازگشت ما به سوى خداست، بيهوده به فكر راضى ساختن اين و آن نباشيم. «إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ»
2- همهى انسانها، پس از مرگ زنده خواهند شد. «إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً»
3- معاد، مادّى و جسمانى است. «يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ» (اعاده به معناى بازگرداندن همان چيز است)
4- توانايى خداوند بر پديد آوردن، نشانهى توانايى او بر رستاخيز است. «يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ»
«1». تفاسير مجمعالبيان و كبيرفخررازى.
«2». يونس، 26.
«3». فاطر، 30.
جلد 3 - صفحه 539
5- نه تنها انسان دوباره زنده مىشود، بلكه همهى آفرينش بار ديگر آفريده مىشود. «يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ»
6- همان گونه كه تمام هستى، براى بشر آفريده شده، در آخرت نيز اعادهى خلق براى پاداش گرفتن بشر است. يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ لِيَجْزِيَ ...
7- آفرينش همچنان استمرار دارد. «يَبْدَؤُا الْخَلْقَ»
8- مقصود اصلى از معاد، پاداش مؤمنان است. «لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا» و كيفر كافران به خاطر عدل الهى است.
9- پاداش الهى براساس قسط و عادلانه است. (با ازدياد به واسطهى فضل او منافات ندارد) لِيَجْزِيَ ... بِالْقِسْطِ
10- ارزش كارهاى خوب، به انگيزه وهدف خوب آن است. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»
11- استمرار و پافشارى بر كفر، موجب عذاب است. «بِما كانُوا يَكْفُرُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا إِنَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ بِالْقِسْطِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْفُرُونَ «4»
بعد از اثبات توحيد، دليل معاد را بيان مىفرمايد:
إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً: بسوى جزا يا حكم الهى است بازگشت همه شما به موت و نشور نه به غير او، پس مهيا باشيد براى آن، و مستعد آن شويد به كسب اعمال صالحه و اجتناب از افعال سيئه. وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا: وعده داد شما را خداى تعالى وعده دادنى به حق و راست و درست كه در آن تخلف نيست. إِنَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ: بتحقيق ذات قادر متعال بيافريد در اول خلق را، و از كتم عدم، به عرصه شهود آورد. ثُمَّ يُعِيدُهُ: پس بعد از مردن، زنده و اعاده گرداند آن را براى ثواب و عقاب، چنانچه فرمايد: لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ: براى اينكه جزا دهد آن كسانى را كه ايمان آورده و عمل صالح نمودهاند. بِالْقِسْطِ: به عدل خود، يا مكافات فرمايد ايشان را به عدلشان، يعنى به رعايت عدل كه در امور نموده باشند، يا به ايمانشان؛ چه ايمان، عدل قويم است در مقابل شرك كه ظلم عظيم و عقاب اليم است. و اين اوجه باشد به جهت مقابله آن بقوله: وَ الَّذِينَ كَفَرُوا: و آن كسانى كه كافر شدند. لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمِيمٍ: مر ايشان راست آشاميدنى از آب گرم جهنم كه چون بخورند امعاء و احشاى ايشان پاره پاره گردد. وَ عَذابٌ أَلِيمٌ: و ديگر مر ايشان راست عذابى دردناك كه تخفيف و سستى نيابد. بِما كانُوا يَكْفُرُونَ: به سبب
ج5، ص 260
آنكه بودند كه كافر مىشدند به خدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و ايمان نمىآوردند، لذا مستحق عقاب و عذاب گرديدند.
نكته- مقابله اين آيه با آيه سابقه، مقتضى آن است كه چنين باشد «ليجزى الّذين كفروا بشراب من حميم و عذاب اليم» لكن تغيير نظم فرمود جهت مبالغه در استحقاق كفار، عقاب را. و تنبيه بر آنكه مقصود ابداء و اعاده اثابه است و عقاب العرض واقع مىشود. و اشعار بر آنكه حق تعالى متولى اثابه مؤمنان است به آنچه لايق لطف به كرم او است، و لذا تعيين آن ننموده. و اما عقاب كفر، دردى است كه سوء اعتقاد و شوم افعالشان ايشان را به آن كشيده. و آيه در حكم تعليل قوله «إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً» باشد، زيرا چون مقصود از ابداء و اعاده، مجازات حق تعالى است مكلفان را بر اعمال ايشان، پس مرجع جميع لا محاله، به جزا و سزاى الهى است.
برهان ساطع- محققين از اين آيه شريفه، برهان معاد جسمانى را اتخاذ نموده، بدين تقرير كه: ايجاد ممكن به غير ماده و مدت، به انواع صور و اشكال، محال نيست؛ زيرا هرگاه ممتنع مىبود البته هيچ ذرهاى از موجودات و كائنات اين عوالم، به وجود نمىآمد، و چون به مصداق «إِنَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ» اين همه عوالم را بدون ماده و مدت، ذات احديت آفريد، عقلا ثابت شود كه اين ممكن بذاته، مقدور قدرت خلّاق على الاطلاق است، پس به مصداق «ثُمَّ يُعِيدُهُ» اعاده مرتبه ثانيه بالنسبه به همان اشياء اوليه، اولى و اسهل و اقدر باشد، زيرا اول مرتبه، اعطاء وجود، و در ثانى، اعاده موجود است.
تقرير ثانى- ايجاد خلق و اعطاء عقول و قدرت به آنها، ذات احديت خلّاق عالم فرمود، پس واجب است در حكمتش ترغيب بندگان به خيرات، و ترهيب از شرورات. و اين ترغيب و زجر ممكن نيست مگر به ربط ثواب بر فعل، و عقاب بر ترك در مأمورات و بالعكس در منهيات. و اين ثواب مرغب و عقاب مرهب، حاصل نيست در دنيا بالوجدان، پس لابد بايد دار آخرتى باشد تا ثواب و عقاب محقق يابد، و الّا لازم آيد كذب در فرمايش الهى «لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا» تا آخر آيه، و ذات سبحانى، منزه از قبايح، و صدور آن از ساحت كبريائى محال است.
ج5، ص 261
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ ما مِنْ شَفِيعٍ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ «3» إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا إِنَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ بِالْقِسْطِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْفُرُونَ «4»
ترجمه
همانا پروردگار شما خداوند است آنكه آفريد آسمانها و زمين را در شش روز پس مستولى شد بر عرش تدبير مىكند امر خلق را نيست هيچ شفيعى مگر پس از دستورى او اين است خداى شما پروردگارتان پس پرستش كنيد او را آيا پس متذكّر نمىشويد
بسوى او است باز گشت شما بتمامى وعده خدا كه حقّ است همانا او نخست مىآفريند خلق را پس باز مىگرداند آنرا تا جزا دهد آنانرا كه گرويدند و بجا آوردند كارهاى شايسته را بعدالت و آنانكه كافر شدند مر آنانرا است مشروبى از مايع جوشان و عذابى دردناك براى آنكه كافر شدند.
تفسير
در اوائل سوره اعراف تفسير اين آيه تا كلمه العرش گذشت و مراد از تدبير امر تقدير و تنظيم امور خلق است بر طبق حكمت و مصلحت چون تدبير ترتيب امور است بنحويكه عاقبت آن پسنديده باشد و مقصود از نفى شفاعت ابطال عقائد بت پرستان است كه قائل بشفاعت بتها از خودشان بودند و منظور از اثبات آن باذن
جلد 3 صفحه 4
شفاعت انبياء و اولياء و صلحاء از اهل ايمان است و مجموع نفى و اثبات براى تقرير عظمت مقام الوهيّت است و جمله ذلكم اللّه ربّكم براى افاده انحصار ربوبيّت است در موصوف باين صفات و نفى آن از غير تا نتيجه دهد كه منحصر است اهليّت عبادت باو و باطل شود عبادت هر معبودى جز او و در خاتمه استبعاد شده است از عدم تنبّه كفّار بحقيقت امر با وضوح آن بطوريكه بادنى تامّلى از براى هر عاقلى تنبّه و تذكّر حاصل ميشود و رجوع و بازگشت تمام خلق بحق و حكم او مكرّر توضيح داده شده است و بايد در مقام تهيّه استعداد براى روز ملاقات بود و چون جمله اليه مرجعكم جميعا مفيد معنى وعد اللّه است كلمه وعد مصدر مؤكّد است كه اضافه بفاعل شده يعنى وعده داد خدا وعده حقّى و كلمه بالقسط محتمل است متعلّق به يجزى باشد يعنى خداوند عود ميدهد خلق را براى آنكه جزا دهد اهل اعمال صالحه را بعدالت خود و محتمل است متعلّق به عملوا باشد يعنى جزا دهد آنانرا كه بجا آوردند اعمال صالحه را بمقتضاى عدالت خودشان در امور چون عدل ميانهروى در امور است و منشأ اعمال صالحه ملكه عدالت است و بنابر احتمال اول دلالت دارد بر آنكه جزاى اعمال صالحه باستحقاق است نه تفضّل چون به مقتضاى عدالت خدا است مگر آنكه گفته شود مراد آنستكه بهر كس بحسب اقتضاء عملش تفضّل ميشود در هر حال غرض اصلى از خلقت خلق و اعاده آنها ثواب دادن است نه عقاب نمودن لذا اسلوب كلام تغيير داده شده و فرموده و آنانكه كافر شدند از براى آنها شراب حميم و عذاب اليم است براى كفرشان تا دلالت داشته باشد كه از براى عقاب راهى جز استحقاق نيست و خداوند آنها را خلق نفرموده در ابتدا و اعاده براى عذاب بلكه آنها بسوء اختيار خودشان مرتكب امرى شدند كه بعد از اعاده به نتيجه سوء آن گرفتار گشتند دقت و تامّل لازم است «من نكردم خلق تا سودى كنم- بلكه تا بر بندگان جودى كنم» و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِلَيهِ مَرجِعُكُم جَمِيعاً وَعدَ اللّهِ حَقًّا إِنَّهُ يَبدَؤُا الخَلقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ لِيَجزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ بِالقِسطِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُم شَرابٌ مِن حَمِيمٍ وَ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكفُرُونَ «4»
بسوي او است بازگشت شما جميع شماها وعده خداوند حق است تخلفپذير نيست محققا خداوند تبارك و تعالي ابتداء خلق ميفرمايد پس از مردن باز اعاده ميفرمايد در روز جزاء زنده خواهيد شد براي اينكه جزاء دهد كساني را که ايمان آوردند و عمل كردند باعمال صالحه بعدل و كساني که كافر شدند از براي آنها است آب جوشان و عذاب دردناك بسبب آنچه که بودند كافر ميشدند إِلَيهِ مَرجِعُكُم جَمِيعاً خطاب بجميع افراد بشر بلكه جن و انس که احدي از آنها باقي نميماند مگر آنكه برگردد در روز جزاء حتي اطفال و مجانين و حتي وحوش و طيور وَ يَومَ نَحشُرُهُم جَمِيعاً انعام آيه 22 وَ إِذَا الوُحُوشُ حُشِرَت
جلد 9 - صفحه 347
تكوير آيه 5 وَعدَ اللّهِ حَقًّا خلف وعد قبيح است و محال است از خدا صادر شود إِنَّهُ يَبدَؤُا الخَلقَ در مراحل سير از نطفه، علقه، مضغه تا در دنيا تا رحلت در عالم برزخ که اصلا غرض اصلي از آمدن باين عالم براي تحصيل ايمان و تكميل نفوس و اتيان باعمال صالحه بوده ثُمَّ يُعِيدُهُ مرجع ضمير خلق است و اسم جنس است شامل تمام مخلوقات ميشود که تماما عود ميكنند و زنده ميشوند با همين بدن عنصري لِيَجزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا که مقصود اصلي از اينکه اعاده در روز بازپسين براي جزاء دادن كسانيست که ايمان آوردند وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ و اعمال صالحه بجا آوردند بالقسط بمعني عدل است چون از لغت اضداد است و اشاره باين است که هيچگونه عمل خيري بدون ثواب و اجر نيست فَمَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَيراً يَرَهُ زلزال آيه 7.
وَ الَّذِينَ كَفَرُوا عطف بالذين آمنوا است مدخول ليجزي است سواء اينكه كفار اعمال خيريه از آنها صادر شده باشد يا نشده باشد زيرا شرط صحت کل اعمال ايمان است لَهُم شَرابٌ مِن حَمِيمٍ حميم آبي است که در غايت حرارت باشد مثل فلز گداخته که مقابل صورت گرفته شود تمام گوشت صورت ميريزد وَ إِن يَستَغِيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالمُهلِ يَشوِي الوُجُوهَ كهف آيه 28 وَ عَذابٌ أَلِيمٌ ردّ بعض صوفيه که ميگويند که اهل عذاب پس از مدتي طبيعة آتشي پيدا ميكنند و ديگر از آتش متألم نميشوند بِما كانُوا يَكفُرُونَ اينکه حميم و عذاب اليم فقط براي كفر آنها است و عذاب ساير معاصي آنها بجاي خود محفوظ است.
348
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 4)- سپس در این آیه سخن از معاد میگوید و در جملههای کوتاهی هم اصل این مسأله و هم دلیل و هم هدف آن را بیان میدارد.
نخست میگوید: «بازگشت همه شما به سوی خداست» (إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً).
سپس روی این مسأله مهم تأکید کرده، اضافه میکند: «این وعده قطعی خداوند است» (وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا).
بعد اشاره به دلیل آن کرده، میگوید: «خداوند آفرینش را آغاز کرد و سپس تجدید میکند» (إِنَّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ).
آیات مربوط به معاد در قرآن نشان میدهد که علت عمده تردید مشرکان و مخالفان، این بوده که در امکان چنین چیزی تردید داشتهاند و با تعجب سؤال میکردند آیا این استخوانهای پوسیده و خاک شده بار دیگر لباس حیات و زندگی در بر میکند و به شکل نخست باز میگردد؟ لذا قرآن میگوید: همان گونه که شما را در آغاز ایجاد کرد باز میگرداند.
سپس سخن از هدف معاد به میان میآید که این برنامه «برای آن است که خداوند افرادی را که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند به عدالت پاداش دهد» (لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ بِالْقِسْطِ).
بیآنکه کوچکترین اعمال آنها از نظر لطف و مرحمت او مخفی و بیاجر بماند.
«و آنها که راه کفر و انکار پوییدند (و طبعا عمل صالحی نیز نداشتند زیرا ریشه عمل خوب اعتقاد خوب است مجازات دردناک، و) نوشیدنی از آب گرم و سوزان و عذاب الیم به خاطر کفرشان در انتظارشان است» (وَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمِیمٍ وَ عَذابٌ أَلِیمٌ بِما کانُوا یَکْفُرُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم